فریاد - و این نیز می گذرد ...
ساعت 2:24 عصر یکشنبه 84/8/29 نمی توانست باور کند معشوقی که زمانی همه دار و ندار او در دنیا بود اینک در میان انبوهی از تنهائی، تنهایش گذاشته باشد تنهای تنها شده بود نمی دانست باید چه بکند سرش را به سوی آسمان بلند کرد و شروع کرد به صدا کردن او که ای خدائی که معشقوق را برای عاشق آفریدی پس چرا معشوق مرا از من گرفتی و این بار با فریادی رسا تر همه فرشتگان آسمان را برای بازگردان او به کمک خواست دیگر نمی دانست که باید چه بکند... ¤ نویسنده: تیام
|
خانه
:: بازدید امروز ::
:: کل بازدیدها ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: موضوعات وبلاگ ::
:: اوقات شرعی ::
:: دوستان من ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: آرشیو ::
صفحه قبل نوشته های تیام :: موسیقی ::
|