وبلاگ :
و اين نيز مي گذرد ...
يادداشت :
طي شدن عمر گران ...
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
معصومه گله
روز بهم گفت: «ميخوام باهات دوست باشم؛آخه ميدوني؟ من
اينجا خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم خيلي
تنهام». يه روز ديگه بهم گفت: «ميخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه ميدوني؟ من اينجا
خيلي تنهام».بهش لبخند زدم و گفتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم خيلي تنهام».يه
روز ديگه گفت: «ميخوام برم يه جاي دور، جايي كه هيچ مزاحمي نباشه. بعد كه همه چيز
روبراه شد تو هم بيا. آخه ميدوني؟ من اينجا خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم
: «آره ميدونم.فكر خوبيه. من هم خيلي تنهام». يه روز تو نامهش نوشت: «من اينجا يه
دوست پيدا كردم. آخه ميدوني؟من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند كشيدم وزيرش
نوشتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم خيلي تنهام». يه روز يه نامه نوشت و توش
نوشت: «من قراره اينجا با اين دوستم تا ابد زندگي كنم. آخه ميدوني؟ من اينجا خيلي
تنهام». براش يه لبخند كشيدم و زيرش نوشتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم خيلي
تنهام».حالا ديگه اون تنها نيست و من از اين بابت خيلي خوشحالم و چيزي که بيشتر
خوشحالم مي کنه اينه که نمي دونه من هنوز هم خيلي تنهام
به خاطر عشق ، جنگ بکن اما
هيچ وقت اونو گدايي نکن